داستان کوتاه دخترها اشکنه درست کردن هم یاد بگیرند!
ارسال شده توسط سجاد در 89/10/19:: 5:10 عصرجوانی هستم25ساله 6ماه است ازدواج کرده ام .روز اول که رفتم خواستگاری همسرم،خوانواده اش چنان از خانه داری ودست پخت او حرف می زدندکه من واقعا فریفته وشیفته این همه هنر شدم وبا خود ....... دنباله در ادامه مطلب
جوانی هستم25ساله 6ماه است ازدواج کرده ام .روز اول که رفتم خواستگاری همسرم،خوانواده اش چنان از خانه داری ودست پخت او حرف می زدندکه من واقعا فریفته وشیفته این همه هنر شدم وبا خود گفتم کدبانو ترین زن دنیا نصیبم شده است.حتی خاله اش می گفت غذاهایی درست می کند که از خوشمزگی آدم می خواهد انگشتانش را هم بخورد .هرکسی به نوعی از او تعریف می کرد ومن هم با او ازدواج کردم.اما همسرم پایش رابه خانه من که گذاشت انگار تمام این هنرها را فراموش کرد .دیدم او حتی بلد نیست 1کته ساده درست کند .1دکمه را به سختی می تواند به پیرهنم بدوزد وچند بار هم که خواست غذا درست کند یاغذا آن قدر شور بود که نمی شد خورد یا به اندازه ای بی نمک بود که از گلو پایین نمی رفت .روزهای اول از بیرون غذا تهیه می کردیم.1روز می گفت حوصله آشپزی ندارم .1روز می گفت هوس فلان غذا را کردم.روز سوم دلش پیتزا می خواست .تقریبا 1ماهی هر روز وهر شب به 1بهانه ای از بیرون غذا می گرفتیم.بلااخره گفتم
این طور نمی شود ،استراحت وهوس کردن وبی حوصلگی کافیست از امروز دست بالا می زنی واز آن غذاهای خوشمزه ای که خاله جانت می گفت درست می کنی .دیدم زد زیر گریه .خلاصه کلام معلوم شدعروس خانم جز نیمرو غذای دیگری بلد نیست درست کند .1شب هم دکمه پیراهنم را که افتاده بود دادم بدوزد ،آن قدر سوزن را به انگشتش فرو کرد وآن قدر آخ وآی گفت که سوزن ونخ را از دستش گرفتم وخودم دکمه را دوختم .حالا هم مدتی است او را گذاشتم زیر دست مادرم که به او پختن وخانه دای یاد بدهد.چون نمی توانم هر روز وهر شب از بیرون غذا بخرم .به هر حال از ما که گذشت ...
خواستم به خانواده هایی که دختر دارند1چیز بگویم همه اش به فکر دانشگاه رفتن دختران نباشند.البته خیلی خوب است دختر تحصیلات عالیه داشته باشد،اما لطفا مادران عزیز اول طرز درست کردن اشکنه،آبدوغ خیار ،وکمی هم آبگوشت وچلو خورشت رابه دخترخانم های گرامی شان یاد بدهند بعد به فکر چیزهای دیگر باشند وضرر که ندارد!
غ.ک(از تهران)